چرا آیتالله بروجردی مانع اعدام «نواب صفوی» نشد
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۱۳۶۲۹
شاگرد قدیمی امام خمینی و همرزم شهید نواب صفوی از ناگفتههای ارتباط فدائیان اسلام با مراجع وقت و خاطرات دوران مبارزهاش همراه با آیتالله خامنهای سخن میگوید.
«هر دو (من و مقام معظم رهبری) از نظر فکری نزدیکترین فرد به هم بودیم و حتی من گاهی اوقات به بعضیها میگویم اگر من جای ایشان بودم و اطلاعات ایشان را داشتم من هم همین تصمیم را میگرفتم که ایشان گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش صدای ایران آیتالله سید جعفر شبیری زنجانی متولد سال ۱۳۱۶ در شهر مقدس قم است. پدرش مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی سالها در حرم حضرت معصومه و مدرسه فیضیه قم نماز جماعت برگزار میکرد و اکنون برادر بزرگترش آیتالله سید موسی شبیری زنجانی به جای پدر امام جماعت نماز مغرب و عشا در حرم حضرت معصومه و نماز ظهر و عصر در مدرسه فیضیهٔ قم است.
آیتالله سید جعفر شبیری تحصیلات علمیه را از محضر پدر و سایر اساتید آن زمان همچون مرحوم امام، آیتالله مستنبط و سایر مراجع آن زمان فراگرفت اما درباره عدم شرکت در درس آیتالله بروجردی عذری داشت که در مصاحبه به آن اشاره کرده است. همین عذر بود که او را به جلسات درس حاج شیخ مرتضی حائری کشاند و از این رهگذر توفیق مصاحبت چند ساله با رهبر انقلاب پیدا کرد.
وی در طول سالهای تحصیل از مبارزه غافل نبود و در مسیر مبارزه با فدائیان اسلام و سایر مبارزان انقلابی همراه بود تا جایی که برای کسب اجازه از امام برای ترور نخستوزیر رژیم پهلوی عازم نجف میشود. این یار دیرین رهبر انقلاب این روزها مشاور عالی رئیس قوه قضائیه است.
متن پیشرو مصاحبه با آیتالله شبیری زنجانی است.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، آشنایی شما با حضرت امام از چه تاریخی بود؟ گویا مرحوم پدرتان با مرحوم امام هممباحثه بودند.
بسمالله الرحمن الرحیم. پیش از اینکه من امام را بشناسم ایشان من را میشناختند. با پدرم دوست بودند و دوستی بین آنها معروف بود. در ماجرای فوت برادر کوچکترم، مرحوم حاج احمد آقا نامهای برای ما نوشتند و گفتند که با شنیدن فوت برادرتان منزل ما به هم ریخت.
شما از چه زمانی وارد حوزه علمیه قم شدید، شروع درس خارجتان از کدام یک از بزرگان حوزه علمیه شروع شد و شرکتکردنتان در کلاس درس امام از چه تاریخی بود؟
ورود بنده به حوزه علمیه سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ بود. البته زمان دقیق را فراموش کردهام. درس خارج هم سال ۳۴ شروع کردم چون سال ۳۵ عتبات رفتم.
شروع درس خارج شما از محضر آیتالله بروجردی شروع شد؟
خیر؛ درس آقای بروجردی را خیلی دوست داشتم شرکت کنم چون وضع خاصی درس ایشان داشت، من خیلی مایل بودم. منتها من دو اشکال داشتم یکی گوشم سنگین بود و یکی هم پایم درد میکرد. آن زمان بلندگو هم نبود و اگر جلو میخواستم بنشینم نزدیک خود آیتالله بروجردی، آنجا جمعیت فشرده بود و پایم آزاد نبود و اگر عقب میخواستم بنشینم، صدا را نمیشنیدم لذا با اینکه خیلی اشتیاق شرکت در درس ایشان را داشتم اما توفیق پیدا نکردم.
در قم درس امام، درس آیتالله شیخ مرتضی حائری و آیتالله حاج سیدمحمد محقق داماد شرکت میکردم و درس مرحوم آیتالله سید محسن حکیم را در نجف یک روز فقط درک کردم. در سال ۳۵ که به نجف مشرف شدم یک روز در کلاس درس ایشان بودیم که بعد ایشان مریض شدند و درس تعطیل شد. من هم در آن سال دو ماه بیشتر در نجف نبودم و به ایران برگشتم، در سفر بعدی نیز ایشان مکه مشرف شده بودند لذا درس ایشان را جز آن یک روز، درک نکردم.
درس اصلی که من شرکت میکردم، درس آیتالله خویی، آیتالله سیدحاج محمد شاهرودی و آیتالله حاج میرزاباقر زنجانی بود. در ماه رمضان، وقتی درسهای خارج دیگر تعطیل بود، یک درس خصوصی ایشان میفرمودند و در درس ایشان شرکت میکردم.
درس مرحوم آیتالله حاج سیدنصرالله مستنبط هم شرکت داشتم. درس آیتالله فانی یادم نیست که شرکت کردم یا نه، احتمالاً یک مدت کوتاهی شرکت کردم و یا بحث و صحبتی بود. چون نامهای که ایشان مرقوم فرمودند یک اظهار لطفی مبنی بر اینکه مثلاً مناسب بود به نجف برمیگشتی داشتند اما من یادم نیست که سابقۀ بحثی در خدمت ایشان داشتم یا نه، منتها مشخص است که دورانش کوتاه بوده است.
در چه سالی به نجف مشرف شدید؟
سال ۱۳۳۵ بود، یکی سال ۱۳۴۳ بعد از دستگیری بود، آن زمانی که امام از زندان آزاد شدند در نجف بودم، یکی هم وقتی امام از ترکیه به نجف منتقل شدند، سال ۴۷ بود که آن زمان سفر من برای تحصیل نبود. تحت عنوان زیارت و تحصیل رفتم اما درحقیقت میخواستیم برای قیام مسلحانه از ایشان اجازه بگیریم، ولی نمیخواستیم مطرح شود.
همان زمان که بحث ترور علم مطرح شد؟
بله واقعیت این است که وقتی امام را دستگیر کردند، من از آیتالله حائری پرسیدم که آیا میشود علم را ترور کرد؟ تا این را گفتم ایشان فرمودند خدا رحمت کند شهید نواب صفوی را، جایش خالی است! بعد گفتم بالاخره تکلیف چیست؟ نظر شما چیست؟ فرمودند مگر کسی پیدا میشود؟ گفتم اگر وظیفه باشد، تکلیف باشد خودم میروم. ایشان فرمودند که باید به مردم آگاهی داد، کشورهای اسلامی به طور کلی استعمار زده شدهاند، باید کوشش کرد و استعمارزدایی کرد. متوجه شدم نظرش این است که باید کار فرهنگی بیشتر شود.
من هم بعد از اینکه امام به نجف منتقل شدند، دیگر فکر کردم حتماً از امام موافقت میگیرم چون ایشان مبارزاتش با آن رژیم خیلی علنی و آشکار بود. من خدمتشان رفتم، صحبت کردم، ایشان همان حرف آیت الله حائری را فرمودند و گفتند: باید کار فرهنگی کرد، باید به مردم آگاهی داد و چون بالاخره جوان و خام بودیم من ابتدا پیش خودم فکر کردم امام مدتی در تبعید بودند و از وضع ایران اطلاعی ندارند. به خودم گفتم مردم آگاهی دارند، چطور امام میفرمایند باید آگاهی داد؟! تا اینکه در ماه محرم سال ۵۷ متوجه شدم بله، قبلا آگاهی نبوده است! عاشورا و آن هیجانی که ایجاد شد تازه متوجه شدم مردم آگاه نبودند و یک مرتبه مردم آگاه شدند. از سربازخانهها فرار میکردند و حاضر نبودند از آن رژیم حمایت کنند لذا متوجه شدم آنچه جوان در آئینه بیند، پیر در خشت خام بیند.
اولین آشناییتان با مرحوم نواب در چه تاریخی بود و چه شد که به شخصیت مرحوم نواب صفوی علاقهمند شدید؟
علاقهمندی من به ایشان از سال ۱۳۲۹ که مسالۀ ملی شدن نفت مطرح بود، آغاز شد. مجلس قانون ملی شدن نفت را تصویب کرد، در حقیقت ملی شدن نفت به برکت یک نامه نواب صفوی بود. نامهای که نواب برای نمایندگان نوشت و آن نامه باعث شد نمایندگان جرات مخالفت نکنند و به اتفاق آرا، رای به ملی شدن نفت دادند. از همان سال به فعالیتهایی که میشد علاقهمند شده بودم و در جمعیت فدائیان اسلام که در قم بودند، شرکت میکردم منتها نواب را بعد از آزادی از زندان، وقتی به قم آمدند برای اولین بار دیدم.
یکی از شبهات و ادعاهایی که هر از گاهی مطرح میکنند، بحث ترورهایی بود که توسط فدائیان اسلام انجام میشد. اینها میگویند این ترورها از نظر شرعی مشکل داشته و ترور کسروی یا ترور رزمآرا، عملیات تروریستی بوده است. پاسخ شما از نظر تاریخی و هم از نظر فقهی به شبهه افکنی درباره آن ترورها و اعدامهای انقلابی که توسط فدائیان اسلام انجام میشود، چیست؟
اتفاقاً این مسالهای بود که در جلسهای با حضور من، شهید نواب٬ شهید واحدی و یکی از دوستان ما -آقای خدایی از روحانیونی که در دفتر مرحوم آیت الله فاضل بودند- بررسی شد. آقای خدایی همین سوال و اشکال را مطرح کردند و آنجا بحث شد. مقداری صحبت شد که الان جزئیات بحث یادم نیست و فکر میکنم مسئله سپر کفار شدن مطرح بود که اینها (برخی عوال داخلی) منافع کشورهای اسلامی را فدای خارجیها میکنند و این افراد عامل کفار شدند. آنچه از این جلسه یادم هست این بود در اواخر سال آقای حجت فوت کرده بودند و آقایان دیگر مانند آقای سیدمحمد خوانساری و آیت الله صدر هنوز در قید حیات بودند.
آقای واحدی گفتند ما این راه را که میرویم میدانیم چه خواهد شد یعنی بالاخره ما را میکشند، ما نمیآییم کاری بکنیم که هم دنیایمان را از دست بدهیم و هم آخرتمان را اما چون آقای حجت فوت کردند میگوییم و اِلا بروز نمیدادیم. ما درباره ترورها با آیتالله حجت صحبت کردیم و کاملاً برای ما از این جهت ابهامی نیست. البته ما اطلاع داشتیم که ایشان بیش از آقای حجت، با آقای صدر و همچنین با آقای خوانساری در ارتباط بودند.
من حتی زمانی که نواب از زندان آزاد شد، همراه چند نفر رفتیم خدمت مرحوم سیدصدرالدین صدر، آقای صدر خیلی تحویل گرفتند. بعد پرسیدند حال آقای نواب چطور است؟ گفتم از زمانی که از زندان آزاد شدند، ایشان ضعیف شدهاند. مرتب این طرف و آن طرف فعالیت داشتند و سخنرانی میکنند که آقای صدر فرمودند به ایشان بگویید یک مقداری به سلامتیشان برسند. معلوم بود آقای صدر علاقه زیادی به نواب داشتند ولی آن زمان نامی از آقای صدر نبردند. همین ارتباط را با آقای بروجردی داشتند و کسی اطلاع نداشت.
یکبار خود من واسطه بین آنها و آیتالله بروجردی بودم. حتی نزدیکان آیت الله بروجردی و اطرافیان هم نظرشان این بود و خیلی مخالف نواب بودند و خیال میکردند اینها با آقای بروجردی مخالف هستند.
جماعت مذکور درباره رابطه مرحوم نواب صفوی با علما و مراجع هم شبهه وارد میکنند از جمله مخالفت مراجع وقت و آیتالله بروجردی با حرکت آنها. نمونه آن را هم کتک خوردن یکی از اعضای فدائیان توسط اصحاب آیت الله بروجردی در نظر میگیرند؟
این یکی از اشتباهات است که نوعاً کسانی که اطلاع ندارند، آن را بیان میکنند. آنچه در بیرون شایع شده مربوط به جریانی است که در مدرسه فیضیه شهید واحدی را کتک زدند. آنهایی که کتک زدند از اصحاب آقای بروجردی نبودند. تعدادی از طلاب خرمآبادی بودند. طلبههای متدین و خوبی هم بودند و به آقای بروجردی ارادت داشتند اما از یاران ایشان نبودند.
علتش این بود آقای بروجردی پیغام داده بودند که اینها مرتب هر روز در مدرسه فیضیه سخنرانی میکنند، وضع حوزه داشت به هم میریخت، مصلحت نبود و حوزه باید محفوظ میماند. آقای بروجردی پیغام دادند به اینها بگویید در فیضیه سخنرانی نکنند. طلبهها هم آمدند با آقای واحدی روبرو شدند و وی را کتک زدند، منتها زمانی که آقای نواب از زندان آزاد شده بود و قم آمد، همه علما رفتند دیدن ایشان. آقای بروجردی هم چند نفر را برای بازدید فرستادند.
برگردیم به بحث سپر کفار شدن، درباره این قاعده فقهی بیشتر توضیح دهید و بگویید منظور از سپر کفار شدن چه بود و چگونه شهید نواب صفوی با این مسئله مبارزه میکرد؟
بله؛ در آن جلسه میگفتیم اینها سپر کفار هستند و درحقیقت فدائیان اسلام و نواب صفوی اشکالشان به دستگاه حکومت در همین قسمت بود که میگفت کشورهای اسلامی باید در برابر کفار بایستند و نگذارند اینها کشورهای اسلامی را بدوشند و استعمار کنند و کشورهای اسلامی عملاً مستعمرۀ انگلستان شدهاند.
یادم هست اولین بار که قبل از انقلاب -سال ۵۶ و ۵۷ بود- دختر شهید نواب صفوی را دیدم، برایش مجلهای را بردم و گفتم میخواهید اهمیت کار پدرتان را بدانید، این خبر کوتاه را بخوانید. شهادت نواب را روزنامههای آن زمان نمیخواستند تیتر بکنند، نمیخواستند بزرگ کنند. مجله ترقی در صفحه وسط یک خبر کوتاهی نوشته بود، از قول یکی از روزنامههای معروف انگلستان که «نواب صفوی مردی که منافع انگلستان را در خاورمیانه به خطر انداخته بود اعدام شد.» این واقعیت کار شهید نواب صفوی را نشان میداد.
منافع کشورهای غربی به ضرر خاورمیانه بود. نواب صفوی از این رنج میبرد و میگفت باید جلوی آن را گرفت، سخنرانیهایش در مصر٬ اردن و در عراق تمام هم و غمش این مساله بود و خواستهاش این بود که مسلمانان قیام کنند.
در اردن در مرزی که بین اردن و اسرائیل بود، آنها وقتی از مرز عبور میکنند -در سفری که به اردن داشتند- میروند در مسجدی که آنجا بوده، نماز بخوانند (در خاطرات آقای عبدخدایی این وجود دارد) یکی از این افرادی که همراه نواب بوده با کنار دستی خودش صحبت میکند و میگوید این سید اولاد پیغمبر فکر نکرده ما از این مرز عبور کردیم و رفتیم نماز بخوانیم اگر آن سرباز اسرائیلی ما را دیده بود به رگبار میبست چه میشد؟ نواب میشنود، رویش را برمیگرداند و میگوید خیلی خوب میشد، الان کشورهای اسلامی خواب هستند، مسلمانان خواب هستند و نمیدانند چه بلایی سرشان آمده است. اگر ما ۵۰، ۶۰ نفر یکجا کشته میشدیم، جهان اسلام بیدار میشد، قیام میکرد و فلسطین را از شر اسرائیل نجات میداد.
به این ترتیب فلسفه اینکه گاهی ترورهایی انجام میدهند روشن میشود. او میخواست منافع انگلستان را در خاورمیانه را از بین ببرد و مانع از بین رفتن منافع کشورهای اسلامی شود.
بعد از دستگیری شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام، امام با مرحوم بروجردی دیدار میکنند و از ایشان درخواست میکنند جلوی اعدام آنها را بگیرند ولی گویا مرحوم بروجردی میگویند من مطمئن هستم نواب و یارانش اعدام نمیشوند. در خاطرات برخی آقایان هم آمده است که حضرت امام با دلخوری شدید محضر آیتالله بروجردی را ترک میکنند. علت عدم ورود آیتالله بروجردی برای جلوگیری از اعدام شهید نواب صفوی چه بود؟
من تعبیر ایشان را نمیدانم و اینکه امام در ملاقاتشان چه گفتند. من هم اطمینان داشتم اینها اعدام نمیشوند. در این جریان بعد از دستگیری نواب، پدرم با آیتالله بروجردی یک ملاقاتی داشتند. شاید همان جلسهای بوده که با امام رفتند. پدرم به آیتالله بروجردی گفته بودند اگر مصلحت نیست شما ورود کنید، ما و دیگران اقدامی بکنیم؟ آقای بروجردی فرموده بودند من شخصاً میخواهم اقدام بکنم.
اقدام و بنای آقای بروجردی هم این بود که اگر حکم اعدام صادر شد جلوگیری کنند و اگر زندان باشد بنا نداشتند دخالت کنند. فرد یا افرادی را در دادگاه گذاشته بودند که گزارش کار را به اطلاع آقای بروجردی برسانند. طبق معمول آن زمان بعد از اینکه رای قطعی میشود یعنی دادگاه تجدیدنظر رای میدهد -۱۰ روز حق فرجام بود، فرجام خواهی هم معمولاً آخرین روز است- حکم اعدام فدائیان وقتی تایید میشود اینها میآیند حکم اعدام را ابلاغ میکنند و با اصرار میگویند که اگر اعتراض به رای دارید الان باید اعتراض کنید و نمیگذارند ۱۰ روز بگذرد. معمولا دو روز هم فرصت میدهند وصایا و کارهایشان را انجام بدهند ولی دستگاه قضایی شاه یک روز هم تاخیر نمیاندازند.
همان روزی که حکم اعدام تایید شد، بعدازظهر آقای شیخ محمدجواد حجتی کرمانی (برادر بزرگ شیخ علی کرمانی) جلوی مدرسه فیضیه به من رسید، حوزه تعطیل بود و با یک ناراحتی گفت «حکم اعدام تایید شده و من بروم در مدرسه سخنرانی کنم» من هم چون خبر داشتم گفتم «نه؛ اعدام نمیکنند.» اطمینان داشتم. همان اطمینانی که آقای بروجردی داشتند. به آقای حجتی هم گفتم الان سخنرانی شما نتیجهای ندارد و در مدرسه فیضیه کسی نیست. همه رفتند خانههایشان. کسانی هم که در مدرسه ساکن هستند رفتند در حجرهشان و الان کسی آنجا نیست. خلاصه این را با اطمینان گفتم حالا فردا آقای بروجردی اقدامی میکنند.
بعداً متوجه شدیم برای فردا هم نگذاشتند و همان شبانه آقای بروجردی نامه فرستادند. نامه به تهران میآید و مشخص میشود شاه به «پیست اسکی آبعلی» رفته است. آنجا نامه به دست شاه میرسد و شاه میگوید زود اعدام بکنید بگویید نامه بعداً به دست من رسیده است. این بود که قبل از آفتاب آنها را اعدام کردند.
همین باعث شد بعد از اینکه نواب شهید شد آیتالله کاشانی را به همین اتهام دستگیر کردند. بلافاصله آقای بروجردی تند برخورد کردند، چون آن تجربه بود لذا دیگر آقای کاشانی یک روز هم در زندان نماندند و فوری او را آزاد کردند.
کمی به سوابق تحصیلی شما بپردازیم. حضرتعالی در محضر حاج شیخ مرتضی حائری، همبحث رهبر انقلاب بودید. ویژگی درس حاج شیخ مرتضی چه بود که شما بین استادان حوزه ایشان را انتخاب کردید و وارد درس و بحث ایشان شدید؟
درسها هر کدام یک خصوصیاتی دارد که بسته به ذوق شاگردی است که انتخاب میکند. من از برادر بزرگم (حاج آقا موسی) پرسیدم من درس کدام یک از آقایان شرکت کنم؟ ایشان فرمودند که درس را باید بروید ببینید کدام را میپسندید، ذوقها متفاوت است بعد ایشان فرمودند من خودم درس ایشان (شیخ مرتضی) را میپسندم و خوشم میآید. خیلیها خوششان نمیآمد چراکه بیان ایشان یک مقدار اِغلاق [پیچیدهگویی] داشت. شاید بعضیها خیلی آن را نمیپسندند ولی گفتند من شرح لمعه نزد ایشان خواندم خیلی خوشم آمد، من هم رفتم درس ایشان خیلی خوشم آمد.
ایشان اقوال علما را کمتر نقل میکردند و بیشتر فکر میکردند و راحت شاگرد با استاد بحث میکرد، بحث که میکردیم گاهی اگر نظرشان این بود که شاگرد درست میگوید، دیگر با او مجادله نمیکرد و فوری میگفت درست میگوید. یادم میآید اشکالی مطرح میکردند و میگفتند به نظر شما جواب چه میشود؟ یادم نیست من جواب دادم یا مقام معظم رهبری، جوابی که دادیم ایشان فرمودند نظر من هم همین بود. انصاف خاصی که ایشان در برابر شاگرد داشتند و اگر نظرشان بود که حرف شاگرد درست است تسلیم میشدند. این مزیتی بود که داشتند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی گفته بودند من آشناییام با رهبر معظم انقلاب در درس آقای محققداماد سال ۳۸ بود. رهبر انقلاب نیز فرموده بودند که اولین دیدار ایشان با آقای هاشمی در کربلا بوده شما نیز در آن سفر حضور داشتید. آشنایی رهبر انقلاب با آقای هاشمی از کربلا شروع شد؟
در کربلا فقط آیت الله خامنهای با آقای هاشمی دیدار کردند و آشنا شدند. من وقتی آقا را اتفاقی در کربلا دیدم گفتم مناسب است با چندتن که از ایران آمدیم، دوست شوید. آمدند آنجا همدیگر را دیدند اما دیدارشان با مرحوم هاشمی در آنجا به دوستی نرسید فقط شناختند. آقای ربانیاملشی هم بودند. وقتی در صحن امام حسین من را دیدند، با تعجب گفتند کِی آمدی؟ گفتم تازه آمدم.
سال ۳۸ که آمدند قم در درس آقای داماد با هم رفیق شدند و با هم بحث را شروع کردند و رفاقت آنها از آنجا شروع شد. سفر عتبات را آقای هاشمی به اشتباه سال ۱۳۴۰ ذکر کرده است. من به ایشان گفتم آن سفر با گذرنامه نرفتیم با دفترچه ۲۰ تومانی رفتیم. گفتم سال ۳۸ بود نه سال ۴۰ که ایشان تصدیق کرد.
اولین آشنایی شما با مقام معظم رهبری در جلسات حاج شیخ مرتضی شکل گرفت یا قبل از آن؟
قبلش، درس آیت الله حائری سال ۳۸ بود که آقا از مشهد آمده بودند به قم، من سال ۳۵ در مشهد با آقا آشنا شدم. با آقای قلعهزاری به وسیله آقای عبدخدایی که باعث آشنایی ما شدند. همین علاقه مشترکی که به نواب صفوی داشتیم، عامل آشنایی ما بود و از همان سال هم فعالیتهای ما شروع شد.
بعد از این دیدار، رفاقت شما با رهبر انقلاب بیشتر شد؟
رفاقت من با ایشان از همان سال شروع شد، فعالیتهای ما هم همان سال ۳۵در مشهد شروع شد. ایشان هر زمانی میآمدند قم، من ایشان را میدیدم و در فصل تابستان من مشرف میشدم مشهد. تمام تابستان یا ایشان حجره ما بودند و یا من منزل ایشان بودم و با هم میرفتیم مجالس و جلسات که مشترک بود. برادر بزرگ ما (حاج آقا موسی) با مزاح به ایشان فرموده بود «برادرم مشهد به قصد زیارت شما میآیند، ضمناً زیارت حضرت رضا هم میروند». [میخندد]
من قبل از سال ۳۵، سال ۳۳ یا ۳۴ مشهد مدرسه خیراتخان میرفتم. سال ۳۵ آقا در مدرسه نواب، حجره یکی از دوستانشان را برای من گرفتند، حجره آقای آریانی بود. آقا هم هر روز میآمدند حجره و همان جا دهه اول محرم را برگزار میکردیم البته یادم نیست سال ۳۵ بود یا ۳۶ ولی یادم هست دهه اول محرم بود که در مشهد بودم. ما با ایشان هر روز صبح میرفتیم بالای پشت بام مدرسه نواب و زیارت عاشورا را کامل میخواندیم و بعد با هم به روضه میرفتیم.
آیتالله سیدجواد علمالهدی در مصاحبه با ما گفت که همان زمان در حوزه علمیه قم معروف بود رابطه آیت الله خامنهای با شیخ مرتضی حائری مثل پسر و پدر بسیار گرم است.
بله همینطور بود. یادم هست در زمان بیماری آیت الله شیخ مرتضی حائری خدمتشان رسیدم. با من راجع به آیت الله خامنهای صحبت کردند و فرمودند ایشان خیلی خوشفهم هستند.
درباره نسبت استاد مشترک شما و رهبر انقلاب یعنی آیت الله شیخ مرتضی حائری با انقلاب اسلامی و علت کنارهگیری ایشان از مجلس خبرگ
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۱۳۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آمریکا مانع تحقق صلح در یمن و توقف جنایات صهیونیستها در غزه است
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری شبکه المیادین وزارت خارجه یمن با صدور بیانیهای اعلام کرد که عملیات نظامی یمنیها در دریای سرخ با اهداف انسانی انجام میشود که همان افزایش فشار بر رژیم صهیونیستی جهت توقف جنایتهای آنها در غزه و رفع محاصره این منطقه است.
وزارت خارجه یمن با صدور این بیانیه تاکید کرد که آمریکا تنها مانع برقراری صلح و ثبات در یمن است و مانع از توقف جنایتهای صهیونیستها در غزه میشود.
این بیانیه تصریح کرد که هیچ ارتباطی بین صلح در یمن با حوادث دریای سرخ وجود ندارد و مقامهای یمنی به سازمان ملل متحد ابلاغ کردهاند که نقشهای که تعامل صنعا با طرف سعودی بر اساس آن انجام میشود، هیچ ارتباطی با حوادث غزه ندارد و آمریکا و انگلیس نباید هیچ مداخلهای در این روند داشته باشند.
این وزارتخانه ابراز داشت که اظهارات «تیم لیندرکینگ» فرستاده آمریکا در امور یمن نشان میدهد که آمریکا مانع از برقراری صلح در یمن میشود، واشنگتن همچنین مانع از توقف جنایتهای صهیونیستها در غزه و رفع محاصره این منطقه میشود.
در بیانیه وزارت خارجه یمن همچنین تصریح شده است: دولت آمریکا در برابر اراده تمامی ملتهای جهان و حتی ملت آمریکا ایستاده است، این در حالی است که مردم آمریکا سیاستهای دولت بایدن در مشارکت در جنایتهای فجیع رژیم صهیونیستی ضد ساکنان غزه را رد میکنند.
وزارت خارجه یمن تاکید کرد که آمریکاییها به جای تعامل با مطالبات جهانی اقدام به سرکوب وحشیانه دانشجویان دانشگاهها میکنند که این رفتار نشان دهنده پوشالی بودن شعارهای آمریکاییها در خصوص دموکراسی است.
در همین رابطه سرتیپ «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن بامداد سهشنبه با صدور بیانیهای ضمن اعلام استمرار عملیات نیروهای یمنی در دریای سرخ تاکید کرد که یمنی ها عملیات نظامی پهپادی گسترده ای را علیه ناوهای جنگی دشمن در دریای سرخ از جمله دو ناوشکن آمریکایی انجام دادند.
سریع با بیان اینکه این عملیات با موفقیت به اهداف خود رسید، توضیح داد: «نیروی دریایی، موشکی و نیروی هوایی ما عملیات مشترکی را علیه ناو سیکلادیس (CYCLADES) در دریای سرخ انجام دادند و ضربه دقیق بود.»
همچنین، سرتیپ «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن افزود: «ما با تعدادی پهپاد، کشتی اسرائیلی اِماسسی اوریون (MSC ORION) را در اقیانوس هند هدف قرار دادیم.»
ارتش یمن همچنین در این بیانیه بار دیگر بر تداوم این عملیات تا رفع کامل محاصره و توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین در غزه تاکید کرد.
کد خبر 6092771